English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2563 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illtreat U باکسی بد رفتاری کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
to play a trick on any one U زدن باکسی شوخی کردن
to have an i. with any one U باکسی دیدار و گفتگو کردن
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
to turn on any one U باکسی بد شدن
to keep up with a person U باکسی برابربودن
to haunt with a person U باکسی ماندگارشدن
to keep pace with any one U باکسی برابرقدم زدن
got a thing going <idiom> U باکسی نامزد شدن
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
sympathy with any one U همدردی یاهمفکری باکسی
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
take out <idiom> U باکسی قرار گذاشتن
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
to be of kinship with somebody U باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
pick a quarrel <idiom> U باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
to be even witn any one U انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
to blow hot and cold U وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
to eat salt with a person U باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
to get one's own back U تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
participated U شرکت کردن
participation U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
participates U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
partaken U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
take a hand at U شرکت کردن در
partaking U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
joined U شرکت کردن در پیوستن
join U شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
take part U دخالت یا شرکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
joins U شرکت کردن در پیوستن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
partake U شرکت کردن شریک شدن در
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
participated U شرکت کردن سهیم شدن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
associations U شرکت
incorporation U شرکت
corporation U شرکت
houses U شرکت
cahoot U شرکت
enterprise U شرکت
enterprises U شرکت
housed U شرکت
consociation U شرکت
house U شرکت
partnerships U شرکت
companies U شرکت
company U شرکت
handing U شرکت
hand U شرکت
business U شرکت
firms U شرکت
corporations U شرکت
businesses U شرکت
concerns U شرکت
concern U شرکت
EIS U ول شرکت
contribution U شرکت
association U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
fellowsh U شرکت
firmer U شرکت
firmest U شرکت
partnership U شرکت
participation U شرکت
equities U حق صاحبان شرکت
partnerships U شرکت تضامنی
stock company U شرکت سهامی
partnership U شرکت تضامنی
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
commercial firm U شرکت تجارتی
commercial company U شرکت تجاری
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
holding company U شرکت مرکزی
equity U حق صاحبان شرکت
invalidation of company U بطلان شرکت
economic unit U خانوار شرکت
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
mutual company U شرکت تعاونی
cooperative society U شرکت تعاونی
subsidiary U شرکت تابعه
subsidiaries U شرکت تابعه
business U شرکت تجاری
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
holding company U شرکت مالک
subsidiary company U شرکت فرعی
joint-stock companies U شرکت سهامی
entry U شرکت کننده
associativity U شرکت پذیری
general partnership U شرکت تضامنی
affiliated company U شرکت وابسته
winding up U انحلال شرکت
associative U شرکت پذیر
joint-stock company U شرکت سهامی
civil partnership U شرکت مدنی
corporately U بصورت شرکت
corporativism U شرکت گرایی
ncr corporation U شرکت NCR
voluntary partnership U شرکت اختیاری
liquidation U تصفیه شرکت
trading company U شرکت تجارتی
to sit out U شرکت نداشتن در
branch of a company U شعبه شرکت
giant corporation U شرکت بزرگ
inveluntary partnership U شرکت قهری
company law U قوانین شرکت
proprietary company U شرکت خصوصی
proportional liability partnership U شرکت نسبی
compulsory partnership U شرکت قهری
memorandom of association U اساسنامه شرکت
memorandum of association U اساسنامه شرکت
businesses U شرکت تجاری
shipping company U شرکت کشتیرانی
company union U اتحادیه شرکت
acting company U شرکت عامل
sit out U شرکت نداشتن در
company secretary U منشی شرکت
entrepreneurs U موسس شرکت
entrepreneur U موسس شرکت
share [in] U شرکت [سهم] [در]
company seal U مهر شرکت
principals U شرکت اصلی
principal U شرکت اصلی
company network U شبکه شرکت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1They decided to buy the company outright.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com